English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 140 (6602 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
accepted barbarism U غلط مشهور یا پذیرفته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
reputable U مشهور
loudest U مشهور
proverbial U مشهور
illustrated U مشهور
grander U مشهور
well-known U مشهور
famed U مشهور
go-ahead U مشهور
well-thought-of U مشهور
well thought of U مشهور
grandest U مشهور
putative U مشهور
celebrated U مشهور
illustrous U مشهور
known U مشهور
grand U مشهور
louder U مشهور
reputed U مشهور
rents U مشهور
historic U مشهور
magnific U مشهور
famous U مشهور
of d. U مشهور
of renown U مشهور
loud U مشهور
renting U مشهور
rented U مشهور
renowned U مشهور
well known U مشهور
of reputation U مشهور
popular U مشهور
received U پذیرفته
taken U پذیرفته
unquestioned U پذیرفته
adopted U پذیرفته
accepted U پذیرفته
avowed U پذیرفته
agreed U پذیرفته
agreed to U پذیرفته
famed for valour U دردلاوری مشهور
as is well known U چنانکه مشهور
to make a noise in the world U مشهور شدن
well known U معروف مشهور
celebrator U مشهور کننده
to create an image for oneself as somebody U مشهور شدن
reputedly U بطور مشهور
renown U مشهور کردن
known U مشهور معروف
names U مشهور نامدار
name U مشهور نامدار
sayings U گفتار مشهور
glaring U اشکار مشهور
saying U گفتار مشهور
admitted U پذیرفته شده
to pass muster U پذیرفته شدن
to go down U پذیرفته شدن
agreed <adj.> <past-p.> U پذیرفته شده
allowed <adj.> <past-p.> U پذیرفته شده
approved <adj.> <past-p.> U پذیرفته شده
authorised [British] <adj.> <past-p.> U پذیرفته شده
passed <adj.> <past-p.> U پذیرفته شده
his was granted U دعایش پذیرفته شد
he was received to membership U بعضویت پذیرفته شد
authorized <adj.> <past-p.> U پذیرفته شده
popularizer U مشهور ومتداول کننده
as the saying is U مثلی است مشهور
reputably U بطور معتبر یا مشهور
name brand U علامت تجارتی مشهور
as the saying goes U مثلی است مشهور
to create an image for oneself as somebody U معروف و مشهور شدن
acceptably U چنانچه پذیرفته شود
administrative acceptees U پرسنل پذیرفته شده
slav declined U اسلاو پذیرفته نشده
slav accepted U اسلاو پذیرفته شده
persona non grata U شخص پذیرفته نشده
inductee U استخدامی پذیرفته شده
tron U یک پسوند عالی فنی و مشهور
world wide U مشهور جهان متداول درهمه جا
matriculate U در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
matriculated U در دانشکده یادانشگاه پذیرفته شدن
matriculated U در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
matriculates U در دانشکده یادانشگاه پذیرفته شدن
matriculates U در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
matriculating U در دانشکده یادانشگاه پذیرفته شدن
matriculating U در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
king's gambit declined U گامبی شاه پذیرفته نشده
queen's gambit accepted U گامبی وزیر پذیرفته شده
to pass for U پذیرفته یا شناخته شدن بجای
queen's gambit declined U گامبی وزیر پذیرفته نشده
to meet with a repulse U پذیرفته نشدن پاسخ رد شنیدن
to be called at the bar U به سمت وکالت پذیرفته شدن
matriculate U در دانشکده یادانشگاه پذیرفته شدن
proverbially U بشکل ضرب المثل بطور مشهور
calebrate U باتشریفات انجام دادن مشهور کردن
naturalizes U بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
naturalize U بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
person entitled to asylum U پناهنده سیاسی [که درخواستش را پذیرفته باشند]
a bitter pill to swallow <idiom> U یک واقعیت ناخوشایند که باید پذیرفته شود
naturalises U بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
recognized asylum seeker U پناهنده سیاسی [که درخواستش را پذیرفته باشند]
asylee U پناهنده سیاسی [که درخواستش را پذیرفته باشند]
naturalizing U بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
naturalising U بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
to make one's mark U مشهور شدن نشان بجای امضا گذاشتن
pc paint U برنامه مشهور نقاشی وترسیم برای ریزکامپیوترها
specification U کارکردن با مشخصاتی که در یک صفت پذیرفته شده اند
margin U تعداد اشتباهات که در متن یا محاسبه پذیرفته میشود
margins U تعداد اشتباهات که در متن یا محاسبه پذیرفته میشود
Nothing can excuse such impoliteness. U هیچ عذری برای بی ادبی پذیرفته نیست
sidekick U برنامه مشهور که یک ماشین حساب کامپیوتری صفحه یادداشت
pc write U IB و کامپیوتر سازگار با ان برنامه مشهور پردازش کلمه برای PC
sidekicks U برنامه مشهور که یک ماشین حساب کامپیوتری صفحه یادداشت
she was her putative daughter U اورا دختری فرض میکرد مشهور بودکه وی دختراوست
worthy of remark U قابل ملاحظه برجسته مشهور فوق العاده استثنائی
non matriculated U دوره دبیرستان را بپیان نرسانده یا بدانشگاه پذیرفته نشده
alekhine's variation U واریاسیون الخین در گامبی وزیر پذیرفته نشده شطرنج
appearance money U پولی که به افراد مشهور برای حضور در محافل پرداخت میشود
cbasic U یک کامپایلر مشهور زبان برنامه نویسی که بسیارسریعتر از مترجم BASIC میباشد
approval U متنی که نشان میدهد یک موضوعی به طور رسمی پذیرفته شده است
approval U توافقنامهای که نشان میدهد یک موضوعی به طور رسمی پذیرفته شده است
visicalc U یک برنامه مشهور صفحه گسترده الکترونیکی نام تجاری یک بسته نرم افزاری
macintosh U یک سیستم ریزکامپیوتری مشهور که توسط شرکت کامپیوتری APPLE ساخته شده است مکینتاش
tabling U لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
table U لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
tables U لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
tabled U لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
word star U یک برنامه پردازش کلمه مشهور که شامل هجی کردن کلمات و ویژگی ادغام پستی استacrostic
atari U نام نوعی از کامپیوترهای شخصی و وسائل جانبی مشهور که توسط شرکت ATARI تولید میشود
parity U سیگنال وقفه از تابع بررسی خطا که بیان میکند داده دریافتی در برسی پریتی پذیرفته نشده و آسیب دیده است
Mohtasham design U طرح محتشمی [اینگونه طرح ها منسوب به استاد محتشم کاشانی بافنده مشهور کاشان می باشد.]
affirmative سیگنال تصدیق از طرف گیرنده که پیام را پذیرفته است و آماده بعدی است.
CMIP U پروتکلی که به طور رسمی توسط IOS پذیرفته شده است برای انتقال افلاعات مدیریت شبکه در شبکه
league of nations U تاسیس جهانی مشهور که بین دو جنگ جهانی فعالیت داشت و درواقع مقدمهای بود برای تشکیل سازمان ملل متحد
postulate U هر یک از احکام استدلالی که در ان علم بدون برهان پذیرفته شده و دراثبات سایر احکام مورداستفاده قرار می گیرد اصول ثابته
postulated U هر یک از احکام استدلالی که در ان علم بدون برهان پذیرفته شده و دراثبات سایر احکام مورداستفاده قرار می گیرد اصول ثابته
postulates U هر یک از احکام استدلالی که در ان علم بدون برهان پذیرفته شده و دراثبات سایر احکام مورداستفاده قرار می گیرد اصول ثابته
postulating U هر یک از احکام استدلالی که در ان علم بدون برهان پذیرفته شده و دراثبات سایر احکام مورداستفاده قرار می گیرد اصول ثابته
Sarab U سراب [حوزه بافت سراب در آذربایجان است که بیشتر به بافت کناره مشهور استرنگ زمینه عموما شتری و گره آن ترکی است.]
ems dispatch U تلگراف امس عنوان واقعه مشهور ملاقات سفیر فرانسه با ویلهم اول در سال 0781 در امس که بیسمارک صدراعظم وقت المان با تحریف مفاد تلگرافی که از موضوع این ملاقات حکایت می کرد باعث بروزجنگ فرانسه و پروس شد
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com